قدس آنلاین – گروه استانها: هر گاه حادثه ای در هر نقطه از کشور رخ می دهد، علاوه بر نهادهای خدمت رسان، افراد دیگری هم هستند که سریع تر از سایرین در محل حادثه حاضر می شوند؛ آن ها کسانی نیستند جز خبرنگاران و اصحاب رسانه.
خبرنگاران به عنوان نمایندگان افکار عمومی، با حضور در محل حوادث و رخدادها سعی می کنند تا اطلاعات دقیق را به اطلاع عموم برسانند. آن ها هستند که با اطلاع رسانی دقیق خود از انتشار شایعات جلوگیری می کنند.
در حادثه زلزله ویرانگر ۷.۳ ریشتری در استان کرمانشاه، یکی از شهرستان هایی که بسیار آسیب دید شهرستان سرپلذهاب بود. این شهرستان به دلیل آسیب دیدگی فراوان بیش از سایر نقاط استان در معرض توجه رسانه های کشوری قرار گرفت. این توجه نیز تحت تاثیر اطلاع رسانی توسط خبرنگاران بود.
در این میان خبرنگاران بودند که خود را سریع تر از سایر همکاران خود به محل حادثه رساندند. یکی از همین خبرنگاران سیروس صدیقی خبرنگار محلی در شهرستان سرپلذهاب است. او که ساکن این شهرستان زلزله زده است بنا به گفته خودش، زودتر از سایرین به محل حادثه رسیده و اولین اخبار را او مخابره کرده است.
به همین بهانه با او به گفت وگو نشستیم تا روایتی که او از شب زلزله و اتفاقات پس از آن دارد را بشنویم.
شما خبرنگار ساکن در شهر زلزله زده سرپل ذهاب هستید. با توجه به همین مساله هم احتمالا زلزله را حس و از نزدیک مشاهده کردید. در شب زلزله سرپل ذهاب بودید؟
بله. بنده خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی بازی دراز وکانال خبری آن درشهر زلزله زده سرپلذهاب هستم که یکی از موثق ترین و معتبرترین منابع خبری شهرستان و استان کرمانشاه است.
آن شب خانه بودید؟
من درشب زلزله در منزل پدرخانمم بودم.
زلزله را چطور حس کردید؟ اولین واکنش شما در آن لحظه چه بود؟
ساعت ۲۱ و۵دقیقه پیش لرزه ۴/۵ ریشتری در ازگله را حس کردیم و پس از اطلاع از جزئیات این زلزله آن را درساعت ۲۱ و۲۰ دقیقه درکانال اطلاع رسانی کردم که حتی چندنفر از اقوام و دوستان پس از خواندن این مطلب بامن تماس گرفتند که از آنها خواستم فعلا در بیرون از منزل باشند ولی خود به علت مهمانی داخل منزل بودیم که درساعت ۲۱ و۴۸ دقیقه زلزله وحشتناک ۷/۳ریشتری به وقوع پیوست. خیلی لحظات سختی بود و باکلمات نمی توانم احساسی را که در آن لحظات داشتم بیان کنم. دیوار و سقف منزل در حال لرزیدن بود؛ قطعی برق و تاریکی خانه از یک طرف و داد وشیون خانم ها و بچه ها ازطرف دیگر، باعث وحشت و اضطراب شده بود.
درآن لحظه سخت کسی نمی توانست به علت شدت زمین لرزه فرارکند؛ بنابراین ماهم به دنبال پناه گرفتن در گوشه وکنار خانه بودیم تااینکه لرزش خاتمه یافت و همه اعضاء خانواده از منزل خارج شده و به داخل کوچه آمدیم.
بعد از تمام شدن لرزش ها به کجا رفتید؟
پس از اطمینان از سلامت خانواده به جاهای مختلف شهر رفتم تابه رسالت خبرنگاری خود بپردازم. درآن لحظات تنها می توانم بگویم تنها منبع خبری مردم شهرستان واستان کانال خبری بازی دراز بود؛ حتی سایر استانها نیز که از زلزله مطلع شده بودند برای دریافت اخبار جدید در کانال ما عضوشدند و پیام های بسیاری که حاوی سوالات و درخواست های مختلفی بود را ارسال می کردند.
خبرنگار دیگری هم در آن لحظه در شهر حضور داشت؟
در آن لحظات ابتدایی به جرات می توانم بگویم تنها خبرنگاری که در سرپلذهاب درحال کار خبرنگاری و ارسال اخبار بود فقط بنده بودم و سایر خبرنگاران از روزهای بعد از زلزله به تدریج وارد شهر می شدند و هر کدام چندروزی را به جمع آوری اخبار و ارسال آن می پرداختند.
اولین عکسی را که پس از زلزله گرفتین از کجا بود؟
محلات مسکن مهر وفولادی اولین مکان هایی بود که بنده حضوریافتم همه جا گردوخاک بود وتاریکی؛ تمام مردم درخیابانها حضورداشتند وقتی ساختمان های آوارشده که به تلی از خاک تبدیل شده بودند را می دیدم برایم بسیار سخت ودردناک بود. تلاش برخی برای بیرون آوردن اعضاء خانواده اززیرآوار صحنه های بسیارزیبایی از عشق ومعرفت ومحبت انسانها را آفریده بود. هرکس به هرگونه ای که می توانست درحال کمک کردن بود. صحنه های دلخراش بیرون آوردن اجساد قربانیان حادثه، بی اختیار اشک راازچشمانم جاری می کرد و باچشمانی گریان درحال ارسال اخبار بودم.
درجلسه ستاد بحران در ساعات اولیه پس از زلزله حضور یافتم و به بیمارستان شهر که خود آوارشده بود و پرستاران و کارکنان بیمارستان تجهیزات آنرا به بیرون ومحوطه بیمارستان منتقل کرده بودند، مراجعه کردم.
هجوم مردم آسیب دیده به بیمارستان وجان دادن برخی از مجروحین در حیاط بیمارستان درحالی بر روی پای یکی ازاعضای خانواده هایشان بودند صحنه های دلخراشی بود که دل هر انسانی را به دردمی آورد. شب زلزله یکی از سخت ترین شبهای عمرم بود. مجبور بودم به رسالت خبرنگاری خود عمل کنم و برای این کار باید لحظات سخت ودردناکی را درقاب دوربین عکاسی ام ثبت می کردم.اولین عکسی که درآن شب گرفتم از هجوم مردم به بیمارستان بود. لحظاتی پراضطراب و پراز عشق و التماس واسترس برای نجات جان عزیزانشان.
بعد از زلزله خانه شما تخریب شد؟
من مستاجر هستم و قسمتی از خانه ای که در آن زندگی می کنم تخریب شده و خسارات عمده به وسایل واثاثیه داخل منزل وارد شده است.
برای ادامه زندگی به آن خانه برگشتید؟
خیر به خانه برنگشتیم. نه تنها من بلکه هیچ خانواده ای درسرپلذهاب برای ادامه زندگی به منزل بازنگشته. شدت زلزله وتجربه آن در داخل منزل و وحشت حاصل از آن در مردم و همچنین پس لرزه های شدیدی که سه ماه است خواب را ازچشمان مردمان این شهرستان گرفته توان بازگشت به منزل را حتی برای مالکین خانه های تعمیری نیز ازبین برده است.
یعنی الان در چادر زندگی می کنید؟
ما به دلیل تخریبی نبودن منزل شرایط دریافت کانکس رانداشتیم لذا همچنان در زیر چادرهای اسکان اضطراری سکونت داریم.
خود شما خبرنگار هستید و حالا که روزهاست پس از زلزله در چادر زندگی می کنید، بهتر می توانید شرایط زندگی در چادر را بیان کنید. زندگی در چادر چطور است؟
شرایط زندگی در چادر بسیار سخت است. چادرها برای اسکان اضطراری تعبیه شده و نهایت استفاده از آن برای یک ماه است. فضای محدود آن زندگی رابسیار سخت کرده است. تمام امورات ما از پخت وپز گرفته تا استراحت و میزبانی از مهمان و همه در یک فضای شش متری انجام می شود که بسیار دشوار است. سرمای هوا در فصل زمستان با سرمای خشک سرپلذهاب و همچنین آبگرفتگی آن در زمان بارندگی مشکلات را دوچندان می کند. چندصباح دیگر هم که فصل گرما شروع خواهدشد و معلوم نیست به چه طریقی باید دراین چادرها آن هم دردمای ۵۰درجه سرپلذهاب زندگی کرد.
این سختی ها در کار خبرنگاری شما تاثیر منفی نگذاشت؟
باوجود تمام مشکلات تنها پایگاه رسانه ای هستیم که ثانیه به ثانیه اخبار مناطق زلزله زده را پوشش می دهیم وهیچ وقت نگذاشتیم مشکلات موجود کوچکترین خللی در انجام رسالت خبرنگاری ام وارد سازد .
به روزهای ابتدایی پس از زلزله برگردیم. بدترین خبر و بهترین خبری که در مورد شرایط زلزله زدگان منتشر کردید، چه بود؟
بهترین خبری که کارکردم خبر حضور رهبر انقلاب در شهرستان سرپلذهاب بود که موجی ازامید را دردل مردم زلزله زده بوجودآورد. روز ورود ایشان یک روز بیادماندنی درخاطر مردم شهرستان بود. همه برای استقبال از رهبری آمده بودند و برای لحظاتی تمام غم و غصه های خود را فراموش کردند و محو حضور مولا و مقتدایشان شدند. سخنان ایشان بسیار امیدوارکننده بود ومردم ازاینکه می دیدند رهبرشان اینگونه به فکرشان است بسیار خوشحال بودند.
بدترین خبر، خبر فوت چندنفر از مردم زلزله زده دراثر آتش سوزی چادر در یکی ازروستاهای سرپلذهاب بود که دل مردم را به درد آورد وپیام های بسیاری را برای همدردی با بازماندگان آنها دریافت کردم.
در پایان اگر صحبت پایانی دارید، بفرمایید.
روزهای بعد از زلزله من به سختی درحال فعالیت بودم دفترکار ما تخریب شده بود و من در اتاقی فعالیت می کردم که نصف سقف آن فروریخته بود و هر لحظه امکان داشت تمام آن برسرم آوارشود ولی بااین وجود هیچوقت در بدترین شرایط وباکمترین امکانات رسالت خبرنگاری خودرا فراموش نکرده و به تهیه وارسال اخبار می پرداختم.
ازاینکه به من این فرصت را دادید سپاسگزارم واز ملت ایران که نهایت همدردی را با مردم زلزله زده سرپلذهاب داشتند تشکر می کنم؛ واقعا مردم برای ما سنگ تمام گذاشتند و با کمک های خود شدت آلام ما را کم کردند که امیدوارم خداوند جواب این همه محبت مردم را بدهد. امیدوارم که مسئولین درادامه راه بازسازی تلاش خودرا مضاعف کنند تاهرچه سریعتر سرپلذهاب آبادتر از گذشته ساخته شود.
نظر شما